به گزارش دنانیوز؛ امام مجتبی(ع) غریب مدینه بعد از قبول صلح با شرایط هفتگانه از دوست و دشمن دشنام و زخمزبان میشنید.
عدهای بیبصیرت امام را مذلالمومنین میخواندند. امام مجتبی(ع) میفرمود؛ من معزالمومنینم، به خدا اگر با معاویه میجنگیدم، همینان دست و گردنم را بسته و به معاویه تسلیم میکردند. به خدا اگر من با او صلح کنم، جایگاهم محترم شمرده شده و عزیز میمانم.
اگر امام حسن(ع) مبارزه میکردند، یا همهی شیعیان کشته میشدند و نامی از اسلام و شیعه باقی نمیماند، و یا به گفتهی خود امام، با ذلت امام و یارانشان را دستگیر میکردند و در مدینه به اسیری میگرداندند، که در اینصورت مومنین ذلیل میشدند و با منت آنها را آزاد میکردند.
مردم بیبصیرت و افراطییون تحلیل سیاسی درستی نداشتند و به امضای صلح اعتراض میکردند، هنگامی که به دست افراد سپاهش زخم خورد، در این باره فرمود؛
“به خدا من معاویه را به این مردم ترجیح میدهم، زیرا خیال کردهاند که شیعه و پیرو من هستند، ولی نقشه قتل مرا میکشند. اثاثیه مرا به غارت میبرند و مالم را میدزدند. به خدا اگر من از معاویه پیمانی برای حفظ جانم بگیرم، بسیار بهتر است که در میان یاران خودم در امان نباشم. بسیار بهتر از این است که اینان را که خود پیرو من میپندارند، مرا بکشند و خانوادهام را به اسیری برند. به خدا اگر با معاویه میجنگیدم، همینان دست و گردنم را بسته و به معاویه تسلیم میکردند. به خدا اگر من با او صلح کنم، جایگاهم محترم شمرده شده و عزیز میمانم؛ ولی اگر بجنگم یا مرا به خواری اسیر میکند و یا با منت گذاردن آزاد میکند که تا قیامت این ننگ از پیشانی بنیهاشم پاک نخواهد شد؛ خوار میگردیم و معاویه و دودمانش تا ابد بر زنده و مردهی ما منت خواهند گذاشت.”
اینکه امام فرمودند ننگ از پیشانی بنیهاشم پاک نخواهد شد دلیلش این است که در عرب وقتی طایفهای به دست گروهی اسیر میشدند و آنها را آزاد میکردند، به طایفهی آزاد شده طلقا، و به فرزندان آنها ابنالطلقاء یعنی پسر آزادشدگان میگفتند، و این ننگی بود برای آن قوم تا در آینده و در نبردی دیگر، افرادی از آن طایفه را اسیر، و با منت آزاد کنند، و ننگ ابنالطلقا بودن از پیشانی آن قوم پاک شود و بیحساب شوند.
در زمان فتح مکه ابوسفیان به دست پیامبر اسیر شد و بنیامیه با ترس و وحشت گفتند؛ امروز روز انتقام است، درحالیکه پیامبر(ص) فرمودند؛ امروز روز مرحمت است، و آنان را آزاد کرد. از آن روز همهی فرزندان ابوسفیان را ابنالطلقا میخواندند، و معاویه در نبرد با امام حسن(ع) قصد داشت امام و اندک یارانش را که به اندازه انگشتان دست هم نبودند، اسیرکند، و با ذلت در مدینه بکشاند، و با منت آزاد کند، و با آزادی این چند نفر ننگ ابنالطلقایی را از پیشانیاش پاک کند، و به این وسیله با بنیهاشم تسویه حساب کند.
اما امام مجتبی(ع) با امضای صلحنامه؛
اولا نمیخواستند مومنین در زمان امامتشان ذلیل و خوار شوند و با نرمش قهرمانانه خود عزتبخش مومنین شدند.
دوما میدانستند و از پدرشان شنیده بودند که یک روزی برادرشان حسین(ع) به دست اینان کشته و اهلبیتش اسیر خواهند شد، این امتیاز را برای آن روز نگه داشتند، و با صلحشان نه تنها به مومنین زمان خودشان، که به اسرای کربلا هم عزت دادند.
وقتی امام سجاد(ع) در مسجد شام در مقابل یزید فریاد برآورد؛ یابنالطلقا، ای پسر آزادشدگان، یزیدبنمعاویه در مقابل مردم تحقیر و بدهکار بنی هاشم شد، و سر به زیر افکند و مردم شام وی را سرزنش کردند.
این برگ برندهای بود که امام حسن(ع) با سالها خونِدل خوردن و زخمزبان شنیدن، به دست امام سجاد(ع) داده بود تا اینچنین از موضع قدرت با یزید سخن بگوید، و روشنگری کند.
آری یکی از مهمترین دلایلی که یزیدابنالطلقا مجبور شد اسرا را آزاد کند این بود، چون میخواست این لکهی ننگ از پیشانی بنیامیه پاک شود.
جان عالمی به قربانت معزالمومنین که با صبر، حلم و صلحِ قهرمانانهات، و با امامت و سیاست بیبدیلت، و با خوندل خوردنت هم به مومنین در زمان امامت خودت عزت بخشیدی، و نقشههای معاویه را نقش بر آب کردی، و هم اهلبیت(ع) و اسرای کربلا را در برابر یزید قدرت دادی و بار دیگر معزالمومنین شدی.
و چقدر ما جفا کردیم در حق تو تنهاترین سردار، که هرگز به شیعیانت نگفتیم چرا میفرمودی؛ به خدا قسم من معزالمومنینم.
به خدا اگر مردم عارفا بحقه بودند و نسبت به امام مجتبی(ع) شناخت و معرفت داشتند، شب و روز شهادتش اینقدر غریبانه برگزار نمیشد.
امام حسن(ع) هم در زمان حیات مبارکش در میان یارانش، و در وطن خود غریب بود، و هم حالا در میان شیعیانش غریب است.
وظیفه ماست که نسبت به امام حسن(ع) معرفت بیشتری پیدا کنیم تا بر درایت و دوراندیشی امام جامعه خرده نگیریم، و فریاد اعتراض برنیاوریم.
علل صلح مولا و معزالمومنین بودنش مطالعه کنیم تا مذلالمومنین زمان خود را با امام حسن(ع) “معزالمومنین” قیاس نکند و با تفسیر به رای صلح امام حسن(ع) افتضاحات دولتش و ننگ برجام و مذاکرات ذلیلانهاش را توجیه نکند.
اگر امروز مذاکرات ننگینشان را نتیجهی درس گرفتن از صلح امام حسن(ع) میدانند، چون میدانند که مردم نسبت به این قضیه اطلاعات و بصیرت چندانی ندارند لذا بر جهل مردم سوار میشوند تا به مقاصد و اهداف شومشان برسند.
خدایا توفیق عنایت کن تا نسبت به امام مجتبی(ع) معرفت حقیقی پیداکنیم، و از وقایع زمان امامتش درس عبرت بگیریم، تا مبادا بار دیگر تاریخ غمانگیز تنهاترین سردار تکرارشود.
منبع؛ حدیث الاحتجاج، احمد بن علی بن ابیطالب الطبرسی، ص ۱۴۸
انتهای پیام/
نجمه شاپوریمقدم